گرگ های گرسنه را ,ندا در دهید ;– روز به کامتان !اینک ,گوسپندان ,خود با پای خود ,به میعادگاهتان می آیند .زیرا از آن روز ,که آن اشعه ,چرخی در هوا زد ,و ,انگار درخشید ,دیگر چشم های گوسپندان ,گرگ ها را ,چوپان می بیند !!
اکبر درویش . سال 1362
سوره ای دیگر .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…
یکنفر باید باشه یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…
بهار آمد چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…
صدای تو خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…
شرقی غمگین من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…
استفراغ ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…