Categories: ترانه

روز دیدار نگاهت

روز دیدار نگاهت روی ابر رقصیدم
تا سحر نعره زنان هو کشان چرخیدم
بال پرواز گرفتم نغمه ها سر دادم
روز دیدار نگاهت شد شب میلادم

مطربا نی بگرفت و ساقیا جامم داد
جام سرمستی به دستم زندگی کامم داد
وه عجب بود و عجیب بود به تو من دل بستم
از همه بود و نبودم جز تو من بگسستم
گله از دست زمانه دیگه من کم کردم
وقتی با این همه خواستن به تو سر خم کردم
تو شدی اسوه ی باور همه ی احساسم
من که هیچ بودم و اکنون با تو چون الماسم

روز دیدار نگاهت دل من بی تاب شد
آسمان خانه ی خورشید در شب مهتاب شد
دل دلباخته ی خود را به تو پیوند دادم
روز دیدار نگاهت شد شب میلادم

اکبر درویش . سال 1391 . تهران


akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago