Categories: شعر

روز زن !؟

برای تمام زنانی که همپای مردان برای آزادی تلاش می کنند و باور دارند که زن با مرد در انسان بودن برابر است .

در ” بند ” بودن ,
روز و شب ندارد
من در تمام لحظه های زندگی ,
اسارت را
تجربه می کنم
در چنگال قوانین عهد عتیق
که مرا ” ضعیفه ” خوانده است
در افکار مالیخولیائی کسانی
که مرا کم می بینند
مرا نمی بینند
در نگاه های گستاخ و هیزی
که مرا ,
تنها همخوابه ای می دانند
که با عقل ناقص خویش ,
باید بساط مرد را پرشور کند
که مرا ,
وقتی حرف می زنم
وقتی از خود می گویم
هرزه می خوانند

” زن ” بودن ,
روز و شب ندارد
مرا ,
در باورهای شرم آور خود ,
هر روز و هر شب
قربانی می کنند
و انگار فراموش کرده اند
که مرد ,
در کنار زن به تکامل می رسد
و عربده می کشند
تا ثابت کنند
زن نصف مرد است !

در ” بند ” بودن ,
روز و شب ندارد
اما من ,
تسلیم این قوانین کهن نخواهم شد
بندها را پاره خواهم کرد
تا ثابت کنم
برابر بودن زن با مرد را
و از پای نخواهم افتاد
تا آزادی زن
تا آزادی مرد
تا آزادی انسان …

اکبر درویش . 31 فروردین سال 1393


akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago