یه حرفی روی لب هامه که ناگفته به تو می گم
تا خون توی رگام جاریست می مونم با تو ای همدم
می خوام تو نیمه ام باشی اگر چه خوابه و رویا
برای داشتن تو من می جنگم حتی با دنیا
به بین دنیای من از تو می گیره رنگ خوشبختی
بدون تو فنا می شم می میرم وای به چه سختی
تو ای رویای آغازم به بین تنها تو رو می خوام
بذار تکیه کنم بر تو بذار دستاتو تو دستام
اکبر درویش . تیرماه سال 1382