Categories: شعر

زبان خروس ها را بریده اند

زبان خروس ها را بریده اند

شب …

شب …

همه جا تاریکی

همه جا سیاهی

از روز نشانی نیست !

آیا ،

این شب نمی خواهد به پایان برسد ؟

انگار از روز ،

هیچ نشانی نیست

تنها شب است

شب است و سیاهی

شب است و تاریکی

پس کجاست صدای قوقولی قوقوی خروس ها

که نوید صبح را بدهند

که روشنی را ،

به ارمغان بیاورند ؟

انگار ،

زبان خروس ها را بریده اند !

اکبر درویش . ۲۰ خرداد ماه سال ۱۴۰۰

 

زبان خروس ها را بریده اند شعری اجنماعی است که در خرداد ماه سال 1400 و قبل از انتخابات سروده شده است و امیدوارم مورد پسند شما واقع شود
اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago