این همه سال ها نگاهت قبله ی بودن من بود
از تو روشن شده ام من از تو ای مرهم موعود
عاشقی را با تو دیدم از تو عاشقی شنیدم
به هوای با تو بودن به خود خودم رسیدم
وقت اقرار است و اکنون دل سپردن را صدا کن
این سکوت ممتد من پره از گل واژه ها کن
وقت بودن من و توست سایه سار بودنم باش
واژه ی تمام شعرام تو دلیل موندنم باش
زنده باد عشق زنده باد عشق این همه سرود دل هاست
که یکی گشتن دل ها بهترین قصه ی دنیاست
اکبر درویش . دی ماه سال 1386