Categories: ترانه

ز اعتکاف چشم تو

ز اعتکاف چشم تو
هزار سال گذشته است
به بین هنوز نگاه من
به اعتکاف نشسته است

تو را صدا زنم به شب
تو را صدا زنم به روز
از آن جهت که مهر تو
نشسته در دلم هنوز

کنون اذان من شود
شهادت نگاه تو
به بیعت تو آمدم
فدایی ام به راه تو

زاعتکاف چشم تو
نگاه که بر نخاسته ام
در این سکوت غم فزا
لب از گلایه بسته ام

رسول من نگاه توست
کتاب من نگاه توست
به انتظار مهر تو
نگاه من به راه توست

تو را سپاس که عشق تو
نماز صبح و ظهر و شب
فقط تلاوت تو است
مرا چو ذکری زیر لب

ز اعتکاف چشم تو
هزار سال گذشته است
به بین هنوز نگاه من
به اعتکاف نشسته است

اکبر درویش . اردیبهشت سال 1393

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago