شعر

شرقی غمگین

 

شرقی غمگین

 


من آن شرقی غمگینی هستم
که هر روز عاشق می شوم
و هر شب ،
نغمه ی عشق را
با یک نی لبک چوبی می نوازم
آرام
آرام
و قلبم ،
از صدای عشق ،
چنان به لرزه می افتد
انگار زلزله ای

و دوست می دارم
تا دوست داشته شوم

و هر روز صبح
سحرگاهان ،
در برابر صلیب خود می ایستم
و فریاد می زنم ؛
یا مرگ
یا آزادی

و نگاهم ،
صلیب هایی را می شمارد
که پیش از من ،
کسانی دیگر ،
بر آن مصلوب شده اند

من آن شرقی غمگینی هستم
که در گستره ی جایی با نام خاور میانه ،
هر روز مرگ را دیدار می کنم
و فریادهای خاموش شده در گلو را ،
با سکوت آواز می کنم

خدای را …
خدای را …
چه روزهایی بر ما می گذرد !؟

اکبر درویش . فروردین ماه سال ۱۴۰۳

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد 

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago

فرصت خوبی ست

  فرصت خوبی ست   چراغ می خواهد سبز شودو ما ،از بس پشت چراغ…

1 سال ago