با من بمان
در کنار من
تا این من ناتمام ,
تمام شدن را
با تو تجربه کند
با تو شروع شوم
با تو کامل شوم
دستان نوازشگرت را ,
چون سنگر امنیت بی کسی های من ,
در دست من بگذار
و دل مرا ,
که اکنون ,
بس گلایه دارد ,
با دوست داشتن
زلال کن .
با تو آرام می شوم
و دغدغه های من
در کنار تو
آواز وداع خواهند خواند .
اکنون آغوش تو را می خواهم
به سوی من بیا
تا در کنار تو ,
ترانه ی دوست داشتن را
با صدای بلند آواز کنم
و با تو بودن را ,
چراغ شب هایم سازم .
ای یگانه ی من
ای آشناترین یار …
اکبر درویش . زمستان 1391