Categories: شعر

عیسای دیگر

عیسای دیگری
بدانید مرا
که مصلوب نشده ام
اگر هنوز ,
بر صلیب درد کشیده می شوم
هزاران بار
هر روز
نگاه کنید
بر جسم من
جای میخ ها را
تا باور کنید
بر بودن من سایه انداخته است
اندوه بس بزرگ …

خون جاری ست
هنوز
از جای زخم ها
این زخم های بی مداوا
این زخم های بی مرهم !!

عیسای دیگری
بدانید مرا
دیده ام
من نیز
انکار ” پطروس ” ها را
بارها ,
بارها ,
و بارها , …
و تجربه می کنم
خیانت ” یهودا ” ها را
هر روز ,
هر روز ,
هر روز , …

فروخته می شوم
چه مفت
چه ارزان
و طی می کنم
جلحتای زندگی را
صلیب بر دوش
هر روز ,
از همیشه
تا هنوز …

عیسای دیگری
بدانید مرا
پیامبر نیستم
بر دوش دارم اما ,
رنج های مردم را
از فراسوی یاس
از تنگناهای شکست
و باز می شود
لب های بی خنده ای
به روی دردها
هر روز
هم قطاران مرا

هنوز هم ,
شلاق می زند
ستم
بر گرده ی انسان
و نقاشی می کند
ثروت
فقر و فلاکت را
و توجیه می کند
فریب
روزگار مردم را

عیسای دیگری
بدانید مرا
مصلوب می شدم
کاش
اما باورم می شد
رستگاری را
رسیدن به عشق را
خواندن آزادی را
دیدن عدل و داد را
آن گاه که جاری می شد
قطره قطره خون
از جسم نحیف من
در پس هر نیزه …

عیسای دیگری
بدانید مرا …

سوم دی ماه سال 1393
مصادف با شب میلاد عیسای ناصری
رائد راه عشق و دوست داشتن
با تبریک به تمام دوستان مسیحی
اکبر درویش

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago