ترانه

غزل خراباتی

 

غزل خراباتی

 

سگ زنجیری این زندگی لعنتی ام
داِغ نفرین فلک خورده به پیشانی من
تو غبار گمشده ی جاده ی دلواپسی ام
سهم من گشته ز تقدیر پریشانی من

هر کس از راه رسید زخم زبانی زد و رفت
هرگز آگاه نشد از غم پنهانی من
جور هستی شده است کوله ی بار سفرم
همسفر رای چرا داد به قربانی من

آتشی شد همه هستی و دریغا که بسوخت
بر ملا شد پیش هر کس رنج عریانی من
سادگی م داد به دست دگران خنجر کین
چه کنم سود ندارد پشیمانی من

من دل ساده چه آسان همه هستی باختم
به صلیبی که شدش باعث ویرانی من
بوی نکبت دهد این عمر که دو روزش خوانند
وای عجب سخت گذشت بی سر و سامانی من

خفت از هر طرف آید به سویم شب و روز
کو نگاهی که ببیند شب ظلمانی من
فصل قربانی من شد این دو روز هستی
کی ز ره آید خدایا دم پایانی من

اکبر درویش . سال ۱۳۶۵

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد

 

 

و دریغا چگونه می توان این زندگی را پذیرفت و با آن کنار آمد !؟

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago