Categories: شعر

غمگنانه ها : روح من !!

روح من ,
همواره در حسرت نجات ,
در التهاب فرار از پس این پنجره ,
در برابر پرتو مرموزی که به درون می تابد ,
نشسته است .

روح من ,
بی قرار گریز است از این زمین پست
از این تبعیدگاه
روح من ,
تشنه ی نجات است
از این زندان که به فریب هیچ رنگی ,
بدان دل نمی بندد
و به هیچ نیرنگی در آن آرام نمی گیرد .

من ,
چشم در چشم آن دور دورها دوخته ام .

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago