Categories: شعر

قسمتی از : { من هیروشیما }

قسمتی از : { من هیروشیما }
بر اساس سیمفونی : طلوع بشریت
اثر : دیمیتری شوستاکوویچ
من آن زمان
که هنوز کوچک بودم
چه سر سبز بودم
چه صفائی داشتم
چه روزهای شاد و پر طنینی داشتم
اما وقتی بزرگ شدم
مامن حادثه شدم
و آن بمب
که جز ویرانی و نابودی
که جز محرومیت و ضجه
پیام دیگری نداشت
در وسعت من انفجار یافت …
اما
آیا هنوز کسی هست
که بخواهد خانه اش را
خانه ی دوست داشتنیش را
بر ویرانه های احساس من بسازد ؟
آیا هست هنوز کسی
که به انتظارش بنشینم
تا بیاید
و مرا آباد کند !!!!؟؟؟
akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago