Categories: شعر

قضیه ی آب و …. خاک !!

یکم :
به جای آب
شاید
باید
خاک بر سر بریزیم !

دویم :
کاش می شد
سطل آب را
که بر سر خود خالی می کنیم
این خواب چموش
ما را رها می کرد !

سیم :
آب را
نه تنها بر سر خود
که بر سر این دنیای خواب بریزیم
شاید
شاید
بیدار شود !

چهارم :
نه با آب
نه با خاک
انگار این خواب زمستانی
خواب مرگ است
که بر وجودمان رخنه کرده است !

اکبر درویش . 23 شهریور سال 1393

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago