شعر

قند چشمات

 

قند چشمات

 

خبر داری دلوم در بند چشماته
همیشه تشنه ی لبخند چشماته
فشارم افته پائین ای خدایا
دوای مو فقط اون قند چشماته

نگو با مو سر یاری نداری
وفا مرده وفا داری نداری
تو رو می شناسمت ای یار شیرین
به جز مو دیگه دلداری نداری

خدا جونم خدا جونم خدا جون
دلوم تنگه واسه اون جان جانون
همه بد گفته ان از مو برایش
ولی باور نداره مهر تابون

ما رو اون لحظه ای تنها نذاره
ما رو با این ناکسون یکجا نذاره
همیشه مرهم زخم دلوم بو
رو عشق مو میدونم پا نذاره

اکبر درویش . تابستون ۱۴۰۱
همدان
نزدیک مزار بابا طاهر

 

من هنوزم با شعر سکوت میکنم

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago