Categories: شعر

مادر …!!

و آن چه ,
همیشه ,
کم داشتم ,
آغوش پر مهر تو بود
اینگونه بود
زخم ها خوردم
رنج ها کشیدم
و در دنیایی گم شدم
که هیچکس نبود
تا مرا پیدا کند .

مادر ,
گوشم هنوز ,
تشنه ی شنیدن لالائی های توست
با صدای تو به خواب رفتن
و خواب دنیائی را دیدن ,
که تو در قصه ها می گفتی
قصه ی مرگ دیوها
و آمدن عید
و روز جشن و شادی …

دردا که بی تو ,
رویاهای من ,
همه سراب را تجربه کردند
و زندگی ,
مرا زخمی و ناامید ,
چون پرنده ای بی آشیون ,
به هر طوفانی کشاند
تا پرپر زنان ,
در خاک و خون بغلطم .

اکبر درویش . آغاز روز چهارشنبه 11 اردی بهشت 1392
مثلا مصادف با روز مادر

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago