ما دست های هم را نگرفتیم

ما دست های هم را نگرفتیم

 

ما ،

دست های هم را ،

نگرفتیم

که روزگار ،

دست های ما را نگرفت !

 

اکبر درویش . اسفند ماه سال 1395

ما دست های هم را نگرفتیم

 

اگر ما با هم وحدت داشتیم و دست های هم را می گرفتیم و همدیگر را فراموش نمی کردیم و با هم بودیم این روزگار چنین نمی شد … این همه فقر و بیچارگی بوجود نمی آمد و این فاصله طبقاتی روز به روز بیشتر نمی شد .ما خود در این وضعی که به وجود آمده مقصریم

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییترو یوتیوب و بلاگرو لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago