Categories: شعر

مردی که در شب راه می رفت

 

مردی که در شب راه می رفت

 

مردی که
در شب راه می رفت
عکس خورشید را ،
در خانه اش قاب گرفته بود

چراغ ها که خاموش هستند ،
نشانه ی این نیست
که ستاره ها نور ندارند
کافی ست دست هایت
به سوی کلیدها بروند
تا ببینی می توان
آسمان تاریک را روشن کرد

دغدغه ی تو چیست
خود را به خواب زده ای
که نمی خواهی بیدار شوی
یا تو را به خواب برده اند
و کافی ست یک هوار عظیم
تو را از خواب بیدار کند
وگرنه بادبادک های رنگارنگ ،
که در وزش باد ،
در آسمان به رقص می آیند
نشان آن است که خورشیدی که در قاب است ،
می تواند در آسمان دیده شود

الهه ی خورشید را ،
در درون خود فریاد بزن
تا روزی خورشید را در آسمان ،
زیارت کنی
اگر چه در شب به حصار سایه ها ،
سلام گفته ای !

مردی که
در شب راه می رفت ،
قاب عکس خورشید را شکست
تا بتواند خورشید را
در آسمان ،
لبیک بگوید !

اکبر درویش . زمستان سال ۱۳۹۶

مردی که در شب راه می رفت

 

راه رفتن در شب … راه رفتن در تاریکی و آیا ما در شب راه می رویم !؟

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago