مثله بادم مثله باد هیچ جا خونه ندارم مرغ فاخته می مونم آشیونه ندارم مثله خارم تو کویر پیرمردی دل اسیر خسته ای مونده تو راه چهره ای پر چین و پیر دلم انگار که دلم خانه ی موره و مار انگاری که دل من غم و درد کرده ویار چهره ام سنگی شده دارم آتیش می بینم توی جاده ی خطر گل سوزش می چینم همه راه ها می بینم پیش روم بسته شده دیگه نیست میل ستیز دل من خسته شده تو حریم امن من گرگ و کرکس اومده تو کران باز من دست محبس اومده زندگیم سیاه شده شده پر از غم و درد راه امید ندارم من در این حصار سرد نه گریز مونده مرا نه پناه و امنیت زندونی گشته دلم توی شهر مسخیت