Categories: شعر

معجزه این است

از دست نوشته های :
” در سایه ی ارتداد “
می گویند :
موسی ,
عصای خود را ,
بر رود نیل زد
معجزه شد
آب ها ,
شکافته شدند
و به کناری رفتند
تا راه خشکی نمایان شود
و راهی برای رفتن
تا نجات
در پیش پای مردم گشوده شود
کاش پیامبری ,
عصای خود را ,
بر جهل آدمیان می زد
تا آن ها
به خود آیند
راه انسانیت
گشوده شود
و مردم ,
به عشق و دوستی سفر کنند
دیدم
گشوده شدن رود نیل
پایان ستمگری نبود
باز ظلم و ستم
در زمین
ریشه گسترانید
و باز
انسان قربانی دست انسان شد
و باز ارتداد ,
در هویت تازه آغاز گردید
در میان رود نیل ,
راه گریز باز کردن
معجزه نیست
معجزه آن است
که در اندیشه ی آدمیان
راه عشق را باز کنی
تا دوستی و محبت را
به جای کینه و نفرت بنشانی .
اکبر درویش . فروردین ماه سال 1394
akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago