Categories: شعر

میلاد را سلام گفتم

و در پنجمین روز ,
از ینج زخم کهنه
خون جاری شد …

میلاد را ,
سلام گفتم

سلام ای تنهایی زمین
سلام ای سرگیجه ی خرداد
سلام ای آغوش خیس بهار
آیا شما هرگز در شب های تاریک تان به روشنایی یک شمع
سلام گفته اید
و آیا آن بادبادک کهنه ی قدیمی را
که در کنج صندوق خانه خاک می خورد
وقتی در هوا رها شد
دیدید که در میان شاخه ها شکست !؟

سلام
سلام ای چهره های مزین به نقاب
آن جسد مانده در بیابان
هنوز به انتظار لاشخورها مانده است
سلام
سلام ای پارس های بیهوده
دزد ناشی به کاهدان زده است !!

میلاد را ,
سلام گفتم
با لب های بسته
با نگاه خسته

اکنون منم
شانه هایم ,
زخمی
در زیر بار صلیب
لب هایم داغمه بسته
و نگاهم خسته
در انتهای راهی که به جلجتا می رسد
آیا هست کسی
در میان شما
که مرا جرعه ای آب بنوشاند ؟

نان و شراب خویش را
با شما قسمت کردم
عشق را ,
در آغوش های تان
هلهله کردم
و بوسه هایم را
از هیچ کدام تان دریغ نداشتم
افسوس
که زود پیمان خود را شکستید
و تسلیم روزمرگی شدید

آیا هست کسی
در میان شما
که لحظه ای به او تکیه کنم !؟

سلام ای تنهایی زمین
سلام ای سرگیجه ی خرداد
سلام ای آغوش خیس بهار
سلام ای سلام های بی جواب
وقتی در رویاهای تان به عشق خیانت می کردید
چند بار صدای خروس برخاسته بود
و سکه های زرد مسی
چگونه باکرگی شما را کورتاژ کرد
که همنشین خاک شدید !؟

سلام ای کسانی که
ایستاده اید
تا شاهد صحنه ی تصلیب باشید

و در پنجمین روز ,
از ینج زخم کهنه
خون جاری شد
و من از روی صلیب ,
میلاد را ,
سلام گفتم

اکبر درویش . سوم خرداد ماه سال 1393
برای پنجم خرداد روز میلادم

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago