Categories: شعر

نفرین شده ام !

 

نفرین شده ام !

 

نفرین شده ام
این را ،
زمین دلتنگ ،
به آسمان گفت

آسمان گرفته شد
ابری شد
ابری سیاه
رعد و برق در گرفت
طوفانی شد
و بارید
و بارید
آن چنان تند ،
که صدای آن ،
گوش را کر می کرد

زمین به خود گفت ؛
آسمان ،
به خاطر من
چه گریه های غریبانه ای سر داده است
اما صدای آسمان را ،
که در میان رعد و برق پیچیده بود ،
نمی شنید
آسمان ،
به حال خود گریه می کرد
او هم سال های سال ،
با خود می گفت :
من نفرین شده ام !

آیا خورشید ،
می تواند این نفرین را ،
با روشن کردن جهان
از چهره ی زمین
و از گونه ی آسمان ،
پاک کند ؟

کاش از تخیل ،
تا واقعیت ،
تنها لحظه ای فاصله بود !

اکبر درویش . مهر ماه سال ۱۳۹۸

نفرین شده ام !

 

آیا ما هم نفرین شده ایم ؟ کدام نفرین دامن ما را گرفته است که به چنین روزگار بی رحمی گرفتار شده ایم ؟

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

 

 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago