Categories: شعر

همیشه میان دو هیچ 3

همیشه میان دو هیچ 3

 

پانزدهمین :

خورشید طلوع نکرد

ماه نتابید

ستاره ها نور افشانی نکردند

تاریکی بود

تاریکی مطلق

تاریکی محض… !!

شانزدهمین :

عیسای من ،

سنگینی صلیب تو را ،

بر دوش خود احساس می کنم

اما می دانم

اکنون که بر فراز جلجتا

با تاجی از خار ،

به صلیب کشیده می شوی ،

تو عروج می کنی

اما خلق است که به تاراج می رود

هفدهمین :

ملعبه ی دست فاجعه

نه راهی به پیش

نه فرصت بازگشت

راه فرا رفتن بسته

راه فرو رفتن گشوده …

هجدهمین :

کدام آغوش گرم

می تواند تن یخ بسته ی تو را ،

حرارت بخشد

گرمی دهد

تا این انجماد سالیان ها سال

به پایان برسد

ای زمین

ای خانه ی من

ای فراموش شده ی در آغوش ستم فرو رفته !

نوزدهمین :

هزاران هزار نفر بودیم

میلیون ها میلیون نفر بودیم

اما هیچ بودیم

قلب های مان با هم یکی نبود

دست های مان از هم جدا بود

هر کس تنها به فکر خویش

که گلیم خود را از آب بیرون بکشد

دنیا را آب می برد ،

ما را خواب می برد

با هم نبودیم

این گونه بود که تنها بودیم

که اسیر ظلم و جور شدیم

و تن به برده گی و ذلت دادیم

و افسار خواری را به گردن انداختیم !

بیستمین :

دزدها

لاشخورها

راهزن ها

شکمباره ها

بی شرف ها

بی شعورها

همه و همه ، دست به دست هم داده اند

تا روز یکی شدن ظهور نکند !

بیست و یکمین :

امسال ،

درختان بسیار شکوفه کرده اند

و میوه های شان ،

همه خنجر

همه دشنه

همه تفنگ

میوه چینان ،

فصل چیدن میوه ها رسیده است

خنجرها را به قلب هم فرو کنید

دشنه ها را از پشت ناجوانمردانه فرود آورید

تفنگ ها را به سوی هم نشانه بگیرید

و شلیک کنید

روزگار بی رحمی ست !

اکبر درویش . بهار سال ۱۳۷۸

 

 

همیشه میان دو هیچ 3

 

همیشه میان دو هیچ مجموعه ای از شعرهای کوتاه می باشد و این سومین قسمت آن است

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago