Categories: شعر

هنر … !!

هنر ,
فریادی ست بر سر خفتگان
صدای بیداری ست
زنگ برخاستن است
قصه ی خواستن است
هنر ,
پند نمی دهد
نصیحت نمی کند
ستیز است
ستیز با پستی
با رذالت
رسوا کننده است
رسوا کننده ی ظلم
نشان دهنده ی ستم
و دشمن است
با دنائت
با جنایت
با غارت
با چپاول
و پنجره ای ست که به روی آزادی باز می شود
و پیام عدالت در خود دارد
و یاهوی عشق در سر …
اکبر درویش . 10 آذر 1374
akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago