و من مانده ام !

و من مانده ام

 

اگر دستانت را ،

به دست من داده ای

پس چرا همراه من نمی آیی ؟

اگر همراه من نمی آیی

پس چرا دیستانت را ،

به دست من داده ای

و من مانده ام

چگونه تو را ،

از این مسیر پر خطر ،

عبور دهم !؟

 

اکبر درویش . اسفند ماه سال 1395

و من مانده ام

 

دستت را به دست من بده و با من همراه باش … ما اگر با هم باشیم می توانیم از مسیرهای پر خطر زندگی بگذریم و از پس مشکلات بر بیاییم . ..دستانت را به من بده و به من اعتماد کن با من باش من تکیه گاه توام .

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییترو یوتیوب و بلاگرو لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago