Categories: شعر

پروانه شدن…

من در پیله ی چشم های تو ,
به کرم های کوچکی ,
می اندیشم
که یک روز ,
پروانه شدند .

باغ را …
بهار را …

باغ را …
بهار را …

عطر را …
نسیم را …

من از شوق خود ,
بال گرفته ام
پرواز را
پرواز را …

و اکنون ,
باورها را
و بارورها را …

ای تندیس مقدس
در کدام جای پنجمین فصل ,
ستاره ها به باغ سلام خواهند کرد
و پروانه شدن ,
در چشم های تو ,
تکرار خواهد شد .

اکبر درویش . زمستانی های سال 1391

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago