Categories: شعر

پشت سر را چراغی کن …

پشت سر را چراغی کن

 

نگاه نکن پشت سر را
جز ویرانه ها
مگر چیز دیگری به جا مانده است
که هنوز مردد هستی .. که می خواهی برگردی
و نگاه کنی !؟

 

پشت سر را چراغی کن
در دست بگیر
تا روبرو را روشن کنی !

در پشت سر هنوز عجوزه ها
بر سر گورهای ویرانه نشسته اند
و زیر لب اورادی را می خوانند
گه خود هیچ نمی فهمند

کلاغی کلاغ دیگر را خاک می کند
آهوئی به جفت خود می اندیشد
که تیر شکارچی
زندگی را از او گرفته است
و گنجشکی به فکر غذای جوجکان خود است

 

پشت سر هنوز
مرده ها را به خاک می سپارند
پسر بچه ای در خیابان گم شده است
و مادری که چادرش را به دندان گرفته است
و نمی داند که سرنوشت
او را به کجا می برد
و گزمه هایی که خیابان را قرق کرده اند !

 

پشت سر تاریخ درد
و جغرافیای رنج
هنوز در مدرسه ها تدریس می شود
و معلم بیچاره ی ریاضی
هر کاری می کند نمی تواند ثابت کند
که یک با یک برابر است

 

پشت سر را چراغی کن
در دست بگیر
تا روبرو را روشن کنی !

باید قوی باشی
با استواری گام بردار
نترس … جنگ هنوز ادامه دارد
وقتی نمی جنگی
و پوتین هایت را در آورده ای
تنها شکست است که به تو لبخند می زند

باید قوی باشی
مرد جاده های سخت
بن بست ها را ویران کن
بیهوده نگفته اند : نتوانستن
بزرگ ترین دروغ تاریخ است
به توانستن بیندیش
تو می توانی

 

پشت سر هنوز باد دروغ می وزد
و علم جهل دست به دست می گردد
هنوز مادرانی هستند که منتظرند
تا خبر مرگ فرزندان شان را بیاورند
پشت سر جنگ است
جنگ های صلیبی
و ضحاکان مار به دوش
که هنوز تشنه ی خون جوانان هستند
پشت سر
هنوز فریب است و ریا است و تزویر
و نعره ی سالوسان …
مسیح کشی قصه ای ست که هر روز تکرار می شود !

پشت سر را چراغی کن
در دست بگیر
تا روبرو را روشن کنی !

 

روزهای خوب
نخواهند آمد مگر با دست تو
قدم هایت را محکمتر بردار
با قلبی سرشار از امید
بیهوده نگفته اند : نتوانستن
بزرگ ترین دروغ تاریخ است
به توانستن بیندیش
تو می توانی
اگر هنوز قلبت از عشق لبریز و سرشار باشد !

 

اکبر درویش . 5 خرداد ماه سال 1396
مصادف با سالروز میلادم

پشت سر را چراغی کن

 

این شعر را به مناسبت روز تولدم سروده شده است

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago