چشمانت راکه می بندیشب می شودو تمام تاریکی دنیابر سینه امسنگینی می کند
چشمانت راباز کنتا باور کنمپشت هر شب سیاهروز روشنیدر راه است
چشمانت راباز کنمی خواهم خورشیدعاشقانه بتابد
اکبر درویش . اردیبهشت سال 1393
سوره ای دیگر .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…
یکنفر باید باشه یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…
بهار آمد چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…
صدای تو خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…
شرقی غمگین من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…
استفراغ ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…