Categories: شعر

چشم بسته

چشم بسته ,
دست های خود را ,
مشتاقانه
به دست کدام نابینایی دادیم
تا شب ,
روشن باشد
تا سلامت ,
بگذریم
از این طویل جاده ی بس تاریک
بس نامعلوم …
امیدهای مان را ,
رویاهای مان را ,
خواب های مان را ,
به دست تعبیر …
فرجامی ,
خواستیم
بس زیبا
روزهایی ,
خواستیم
بس آرام
با شوق
با ذوق
راه افتادیم
تا پرنده باشیم
آزاد
در فضای وسیع آسمان
تا شقایق ,
بهار دشت هامان
تا عشق ,
سرود دل های مان
خواستیم
با دل و جان
خواستیم
با تمام امید
خواستیم
خواستیم
اما ,
نشد
نشد که نشد
که در ته بن بست ,
از پای افتادیم
و ضجورانه
دلتنگ
همه از درون
در سرود شامگاه
ندامت های مان را
شکست های مان را
خواندیم
و اعتراف کردیم
غمگنانه
که به بیراهه رفته ایم .

چشم بسته ,
دست های خود را ,
مشتاقانه
به دست کدام نابینایی دادیم
که به چاه افتادیم !؟

اکبر درویش . 14 شهریور ماه 1392


akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago