Categories: شعر

چه احساس آرامشی

چه احساس آرامشی بر تمام بودن من سایه انداخته بود
چگونه توصیف کنم این آرامش شگفت را
این خیال عمیق را
که هنوز هیچ قلندری به سر آن پی نبرده است
که هنوز هیچ عارفی در خلا به آن نرسیده است !!؟
چه احساس آرامشی
با عطر خود مرا گیج می کرد
وقتی می دیدم دل تو
چه آسان به اسرار دل من پی می برد
که تمام خانه های خالی مانده ی جدول دل مرا
با فهمیدن خود پر می کند
چه احساس آرامشی
بر تمام زیستن من چتر خود را گشوده بود
وقتی در نگاه تو می دیدم
تو تمام نا گفته هایم را از اعماق درونم می خواندی
وقتی می دیدم که دیگر نیازی به گفتن نیست
تو تمام ناگفته های مرا می شنیدی
و چشم بسته هر خط را می خواندی
akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago