Categories: شعر

چه باوری !؟

به بین به چه باوری !! رسیده ام
که می دانم
که هیچ نیست
که هیچ نیست
و هیچ نیست
که هیچ هست
و هیچ هست
که هیچ نیست !!
به راستی ,
که هیچ چیز نیست
ارزش از دست دادن داشته باشد
و هیچ چیز نیست
که ارزش در دست داشتن داشته باشد !؟
و می دانی
هیچ نیست
که این هیچ است
و این هیچ است
که این هیچ نیست !؟
اما ,
من از هیچ گذشته ام
تا به هیچ رسیده ام
و این هیچ را ,
برای تو ,
که عمری دل به هیچ بسته ای
به یادگار می گذارم
من هیچ را
به پشت سر گذاشته ام
و تو این هیچ را بردار
و قبله ی خود نگه دار
اکنون
که هیچ نیستی !!
اکبر درویش . آذر ماه سال 1394

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago