چه شد

از دست نوشته های :

( در سایه ی ارتداد )


از من پرسید :
چکار می کنی ؟
گفتم :
تو چکار می کنی !؟

خدا گفت :
هر کاری توانستم کرده ام
اما ،
این احسن الخالقین ،
به پست ترین خالقین
بدل شده است

در حال حاضر ،
گوشه ای نشسته ام
زانوی غم بغل گرفته ام
و بر سرنوشت شوم انسان ،
اشک می ریزم

چه فکر می کردم
اما ،
چه شد !

اکبر درویش . اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۳

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

8 ماه ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

8 ماه ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

8 ماه ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

8 ماه ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

8 ماه ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

8 ماه ago