چون گرگان , به دور هم جمع شده ایم هم را می پاییم یک چشم مان خواب , چشم دیگرمان بیدار … نقشه ی دریدن همدیگر را می کشیم چشم به هم دوخته ایم و منتظر , که کدامین مان , از پای بیفتد چشم هایش بسته شود و به خواب رود تا بی رحمانه , بر او هجوم بریم و با دریدن او , یک روز سیر دیگر را سپری کنیم
و باز , دوباره , انتظار … انتظار … انتظار …..
این بار , کدامین مان قربانی خواهیم شد ؟ هشیار باشیم که از پای نیفتیم که چشمان مان به روی هم نرود که خواب ما را نبرد وگرنه , قربانی ی بعدی , ما هستیم !!