اما دریغا نمی دانستیم که دوران چاه نشینی را تجربه می کنیم !
و من هر سال زخم های تازه ای را می دیدم
که بر جسم و روح مان سرایت می کرد
نسل من پرید اما زمین خورد
آن چنان با سر به زمین فرود آمد
که بعد از آن مجبور شدیم بر روی سرهای مان راه برویم
و سوره های فلاکت
و آیه های درماندگی ،
صدای شلیک گلوله های تیرهای چراغ برق
میله های کاشته شده در سبزه ها و درخت ها
و نعش های غرق در خون گل های میدان ها ،
تمام باورهای مان را پرپر کرد
و به ورطه ی دهشتناکی ما را رساند
که انگار جز مسخ شدن هیچ چاره ای نمانده بود
اکنون من مانده ام بی بال و پر ،
در هجوم سونامی هایی که در شهر غوغا می کنند
و فوران آتشفشان ها که می سوزانند ،
چگونه با باری از دردها و رنج ها ،
در زیر این صلیب پر از خون ،
لبخند بزنم و زیر لب به خود بگویم :
تولدت مبارک !!؟؟
اکبر درویش . ۵ خرداد سال ۱۴۰۱
برای سال روز تولدم
چگونه بگویم تولدم مبارک
این شعر در تاریخ پنجم خرداد ماه سال 1401 و در آغاز شصت و هفتسالگی سروده شده است و این کیک سورپریزرا نوجوانانی که سال ها مرا به عنوان مشاور در کنار خود داشته اند و دوست دارند من همیشه 14 ساله باشمو بتوانم به نوجوانان این مرز و بوم کمک کنم . از همه شان سپاسگزارم . عکس اول مربوط به امسال می باشد و عکس دوم از سال 1400 مانده است
A fascinating discussion is definitely worth comment. I do believe that you should publish more about this issue, it may not be a taboo matter but usually folks dont speak about such subjects. To the next! Cheers!!
An intriguing discussion is definitely worth comment. Theres no doubt that that you should write more on this subject, it might not be a taboo subject but usually people dont talk about these topics. To the next! Best wishes!!
View Comments
A fascinating discussion is definitely worth comment. I do believe that you should publish more about this issue, it may not be a taboo matter but usually folks dont speak about such subjects. To the next! Cheers!!
An intriguing discussion is definitely worth comment. Theres no doubt that that you should write more on this subject, it might not be a taboo subject but usually people dont talk about these topics. To the next! Best wishes!!