شعر

چگونه بگویم تولدم مبارک

چگونه بگویم تولدم مبارک

طوفان بود
پنجه در پنجه ی زمین انداخت
یا هلهله ی زلزله ها !؟
سونامی ها رخت کوچ بر تن کردند
و از دریاها ،
به زمین هجوم آوردند
و آتشفشان های وحشی ،
نه در کوه که در شهر ها فوران کردند
روزگاری شد :
پر از بی رحمی … پر از قساوت … پر از جنایت …
چپاولگری یک غریزه شد
و درخت ها در زیر بار تورم خم می شدند !
کودکان در مدرسه ها ،
الفبای استبداد و استثمار را ،
در کتاب های درسی شان از حفظ می کردند
و میز ها و نیمکت ها ،
از جای خود برخاسته ،
کودکان را به زیر مشت و لگد می گرفتند
هر روز، هر ساعت ،
اتفاقی تازه این فضای قیری رنگ را رقم می زد
و ما به جا ماندگان سوگوار ،
نه توان گفتن داشتیم
نه جرئت دیدن
و نه کاری ، کارستان
همه ی خود را در دست های باد کاشته بودیم
میزهای مدرسه را رها کردیم
تا در خیابان ها ،
به دنبال پرواز بال و پری به هم زنیم
تا پریدن را در فضای آبی تجربه کنیم
کوچه ها را دور زدیم
خیابان ها را دور زدیم
میدان ها را دور زدیم
و همه چیز را دور زدیم تا زندگی کنیم
تا در هوایی تازه تنفس کنیم
اما دریغا نمی دانستیم که دوران چاه نشینی را تجربه می کنیم !
و من هر سال زخم های تازه ای را می دیدم
که بر جسم و روح مان سرایت می کرد
نسل من پرید اما زمین خورد
آن چنان با سر به زمین فرود آمد
که بعد از آن مجبور شدیم بر روی سرهای مان راه برویم
و سوره های فلاکت
و آیه های درماندگی ،
صدای شلیک گلوله های تیرهای چراغ برق
میله های کاشته شده در سبزه ها و درخت ها
و نعش های غرق در خون گل های میدان ها ،
تمام باورهای مان را پرپر کرد
و به ورطه ی دهشتناکی ما را رساند
که انگار جز مسخ شدن هیچ چاره ای نمانده بود
اکنون من مانده ام بی بال و پر ،
در هجوم سونامی هایی که در شهر غوغا می کنند
و فوران آتشفشان ها که می سوزانند ،
چگونه با باری از دردها و رنج ها ،
در زیر این صلیب پر از خون ،
لبخند بزنم و زیر لب به خود بگویم :
تولدت مبارک !!؟؟
اکبر درویش . ۵ خرداد سال ۱۴۰۱
برای سال روز تولدم

 

چگونه بگویم تولدم مبارک

این شعر در تاریخ پنجم خرداد ماه سال 1401 و در آغاز شصت و هفت سالگی سروده شده است و این کیک سورپریزرا نوجوانانی که سال ها مرا به عنوان مشاور در کنار خود داشته اند و دوست دارند من همیشه 14 ساله باشم و بتوانم به نوجوانان این مرز و بوم کمک کنم . از همه شان سپاسگزارم . عکس اول مربوط به امسال می باشد و عکس دوم از سال 1400 مانده است

لطفا ما را در فیسبوک و اینستاگرام و یوتیوب و توییتر و بلاگر دنبال کنید
akbar darvish

View Comments

  • A fascinating discussion is definitely worth comment. I do believe that you should publish more about this issue, it may not be a taboo matter but usually folks dont speak about such subjects. To the next! Cheers!!

  • An intriguing discussion is definitely worth comment. Theres no doubt that that you should write more on this subject, it might not be a taboo subject but usually people dont talk about these topics. To the next! Best wishes!!

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago