Categories: شعر

چگونه پدری !؟

از دست نوشته های :
” در سایه ی ارتداد “
در همان کودکی
که هیچ نمی فهمیدم
که هیچ نمی دانستم
خدا ,
از من گرفت
پدر را
تا خود
پدر گردد مرا
اما ,
چگونه پدری
که هیچ دوست نمی داشت مرا
این فرزند ناخوانده را
که بی هوده چشم به جهان گشوده بود
اما ,
چگونه پدری
که فرزند را
چون زورقی شکسته
به دست طوفان ها سپرد
تا در دل امواج وحشی
به خود بپیچد
و در جستجوی گرداب ها و مرداب ها
دل به رویا بسپارد
و تمام شدن را آرزو کند
اما ,
چگونه پدری
که فرزند را
چون بره ای معصوم
در بیابانی بی آب و علف
رها کرد
تا قربانی شدن را
در زیر سایه ی گرگ ها تجربه کند !!
اکبر درویش . 13 اردی بهشت سال 1394
روز بعد از روز پدر
akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago