چه کاشتمو افسوس ,که چه درو می کنم !؟باغ می خواستمبه کویر بی انتهای برهوت رسیدم .
سر در هوای ایمان داشتم
در کوچه پس کوچه های نان به گل نشستم . مرد ستیز بودم
غرق در تنهائی ی خود فرو ریختم .
دل به آزادی بستم
اما در زندان خویشتن خویش شکستم .
چه کاشتم
و افسوس ,
که چه درو می کنم !؟