Categories: شعر

که چه درو می کنم !؟

چه کاشتم
و افسوس ,
که چه درو می کنم !؟

باغ می خواستم
به کویر بی انتهای برهوت رسیدم .

سر در هوای ایمان داشتم
در کوچه پس کوچه های نان به گل نشستم .

مرد ستیز بودم
غرق در تنهائی ی خود فرو ریختم .

دل به آزادی بستم
اما در زندان خویشتن خویش شکستم .

چه کاشتم
و افسوس ,
که چه درو می کنم !؟

akbar darvish

Share
Published by
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago