شعر

گاو شده ایم

 

گاو شده ایم

 

چه روزگاری
انگار گاو شده ایم
شیرمان را می دوشند
سرمان را می برند
پوست مان را می فروشند
و گوشت مان را ،
هر روز بر سر سفره های رنگین خود ،
تناول می کنند
اما ،
برای مشتی یونجه ،
که شکم مان را سیر کند ،
باید هر روز ،
هزاران مصیبت را تحمل کنیم !

اکبر درویش . خرداد ماه سال ۱۴۰۲

گاو شده ایم

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این  و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستاان همراه و همدرد

 

زمانی از انسان بودن خود افتخار می کردیم اما اکنون مانمند گاو شده ایم و با غارت و کشتار ما عده ای از زندگی لذت می برند و اکثریت بزرگی برای به دست آوردن لقمه ای نان باید جان بکنند 

 

 

 

 

akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago