تنها مانده ام
در چهار راه انتخاب
که حتی جاده های باز هر سویش
به جاده ی بن بستی منتهی می شود
گشوده به سوی گرداب ها…
مردد
بی قرار و جستجوگر
تنها مانده ام
با کوله بار دردهای ناگفتنی سال ها و سال ها
با سکوت عمیق در خود فرو ریختن
در میان یاس و غربت
با اندوه هزاران برگ از دست داده
با افسوس تمامی قمارهای باخته
سرگردان
ناآرام و مغلوب
در چهار راه انتخاب
تنها مانده ام
اما ,
من به رغم اسیر بودن در حصار تن
می خواهم فراتر بروم
می دانم
تنها راه رهایی
در قربانی شدن است
باید مانند مسیح
صلیب بر دوش گرفت
تا به معراج جلجتای خویش صعود کرد
من می دانم که با فراشدن به جلجتا
قربانی می شوم
اما ,
تصلیب
تنها راه رستاخیز است
هر چند
هر راه که می روم
در پایان
به گردابی مرموز می پیوندد
اما ,
من می خواهم فراتر بروم
من ,
چون ” فرانسوا ” 1
آن فقیر اسیزی
” سرگشته ی راه حق ” 2
با دلی لبریز از ایمان
بی قرار و جستجوگر شده ام .
من در میان ” آزادی یا مرگ ” 3
ایستاده ام
اما تن به ” آخرین وسوسه ” 4
نخواهم داد
که زیستن
در سایه ی ترس و وحشت
هیچ گاه مرا زیبا نیامد
هیچ لحظه ای از این بودن
نتوانست دل سرسخت مرا
رام خویش کند
حتی زیباترین لحظه ها
که عشق ,
با تمام شگفتی اش
_ بر من سایه انداخت
تا مرا ,
که از خود خالی شده بودم
و همه به رود زلال یاران پیوسته بودم
دوباره به خود بیاورد
هیچ گاه این زندگی
نتوانست دل سرکش مرا به دام بیتدازد
در این دوران ” برادر کشی ” 5
حتی آن افتخارهای چشم پر کن
نتوانست چشمان مرا به سوی خود خیره کند
من انتخاب کرده ام
من ” مسیح باز مصلوب ” ام 6
که با چشم های باز
حادث های این روزگار را
تجربت کرده ام
و می دانم تنها راه رستاخیز
تصلیب است
باید برای آزادی
برای رسیدن به عدل و داد
به جلجتای خویش صعود کرد
تا فراتر رفت
تا رها شد
تا رسید
هر چند ,
در پایان هر راه ,
مغاک دهشتناک خفته است !!
اکبر درویش . 19 اسفند ماه سال 1363
1 _ ” فرانسوا ” رهبر فرقه ی ” فرانسیسکن ” ها و قهرمان کتاب ” سرگشته ی راه حق ” اثر ” نیکوس کازانتزاکیس “
2 و 3 و 5 و 6 _ نام کتاب های ” نیکوس کازانتزاکیس “
4 + منظور کتاب ” آخرین وسوسه مسیح ” می باشد