Categories: شعر

گلوله ها را صدا می زنم !

گلوله ها را صدا می زنم

 

وقتی گلوله ,
با تنت
آشنا می شود ,
چه احساسی پیدا می کنی ؟

به دنبال این احساس ,
روانه شده ام !

آی تنم
آی , …..تنم !!
گلوله می خواهد
گلوله های بی شمار
گلوله های پی در پی
در یک صبح ,
که تازه خورشید طلوع می کند
که تازه دارد آسمان ,
روشن می شود
که هنوز ,
هوا روشن روشن نشده است !

چشم هایم را نبندید
می خواهم
چشم هایم ,
باز باشد
تا شاهد باشم
گلوله باران این تن خسته را …

کاش می شد
که خود فریاد بکشم
و فرمان شلیک را بدهم
و به تمام گلوله هایی
که با تنم آشنا می شدند ,
سلام می گفتم
و تمام قطره های خونی
که از تنم جاری می شدند ,
روی زمین
عکس قلب می کشیدند
خط می شدند
نوشته می شدند :
زنده باد آزادی
زنده باد عدالت
و زنده باد مردم !!

 

به دنبال این احساس ناب ,
روانه شده ام
گلوله ها ,
شما را صدا می زنم !

 

اکبر درویش . 20 اردی بهشت سال 1395

 

اگر تمایل دارید و شعرهای مرا دنبال می کنید می توانید مرا در اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و بلاگر و لینک این و پین ترست و فیسبوک دنبال کنید . و می توانید نظرات و انتقادات خود را در زیر با ما در میان بگذارید . با سپاس بسیار از دوستان همراه و همدرد
akbar darvish

Recent Posts

سوره ای دیگر

  سوره ای دیگر   .شمس حقیقت ،در کدام سیاه چالهگرفتار شدکه دیگر فصل ها…

1 سال ago

یکنفر باید باشه

  یکنفر باید باشه   یکنفر باید باشه که حرفامو گوش بکنهآتیشی که در درون…

1 سال ago

بهار آمد

  بهار آمد   چشمانت را که باز کردی ، همه جا پر از گل…

1 سال ago

صدای تو

  صدای تو   خدا را صدا زدمصدای تو را شنیدم !!باور نمی کنی ؟گوش…

1 سال ago

شرقی غمگین

  شرقی غمگین   من آن شرقی غمگینی هستمکه هر روز عاشق می شومو هر…

1 سال ago

استفراغ

  استفراغ   ( باز سازی شعر تهوع )چون پیرمرد سیفلیس گرفته ایلنگ لنگان خودش…

1 سال ago