نیمه ی گمشده ی من بی تو من همیشه تنهامگمشده تو نیمه ی خود خالی از بودن و رویاماگه پیدات…
میوه ی ممنوعه ی من من می خوام تو را بچینمحتی که اگر تو این راه توی بغض خود بشینمحتی…
در برابر تو ای عشق ای شگفت دل برافروزای زلالیت دریا ولی چون آتش و تن سوزمن شدم نسیم تسلیم…
ای تو ناب عاشقانه معجزه بود دیدن توآرزو بود داشتن تو بودن و رسیدن توبا تو واژه ی تولد معنی…
مرا ممنوعه ها خوب استدلم ممنوعه می خواهدهنوز ممنوعه ای تازهدر این بیغوله می خواهدبیا اکنون فریبم دهمرا وسوسه کن…
در هوای با تو بودن وه چه سال هایی که بگذشتدر میان این همه سال دل به امید تو بنشستنشد…
وقتی که این دنیای ماهر لحظه و هر ثانیه ش فکر بهانه سازیهخاتون قصه های منبرای عشق من و تو…
در این شهر تبدار یکی همنفس نیستیکی همنفس در هوای قفس نیستشکسته دل من ز جور عزیزاننمانده دگر هیچ امیدی…