شعر

می اندیشید

می اندیشید   می اندیشید به آرزوهایش شایدها بایدها و شایدهایش ، دری بسته بود که گاه ، در خواب…

3 سال ago

یک سکس ناب

یک سکس ناب یک سکس زیبا ، یک سکس رویایی ، بین زمین و آسمان تا آن چنان باران ببارد…

3 سال ago

نجات

نجات   نجات ، آیا ، دری بسته در کوچه ای ست بن بست !؟ اما ، این کوچه ی…

3 سال ago

خون جوشان

  خون جوشان اورا کشتند آن ها ، که قلب خود را ، به سیاهی فروخته بودند و لقمه ای…

3 سال ago

روزگار غریبی ست نازنین

روزگار غریبی ست نازنین   همصدا با زنده یاد ؛ احمد شاملو روزگار غریبی ست نازنین فصل ها ، به…

3 سال ago

به کدامین گناه !؟

به کدامین گناه !؟   دریغا ، سلاخی شد دختری دخترم دخترت و باز تکرار خواهد شد هر روز ،…

3 سال ago

چه سرنوشت نفرت انگیزی !

چه سرنوشت نفرت انگیزی !   از دست نوشته های ؛ در سایه ی ارتداد ؛ صدا زدم : خدا…

3 سال ago

در استخر بی آب

در استخر بی آب   در استخر بی آب ، شنا کردن ...!؟ آه ، آه ، آه ، شنا…

3 سال ago

من تنها سکوت کرده بودم

من تنها سکوت کرده بودم گفت : غوغایی در سکوت نهفته است و من ، تنها سکوت کردم صدای وزغ…

3 سال ago

می شود

می شود می شود !؟ مگر می شود نشود می شود مطمئن باش ایمان داشته باش می شود فقط بلند…

3 سال ago