شعر

تنهایی خدا

زمین خسته فریاد کشید :_ خدا ...!!آسمان درهم شکسته فریاد کشید :_ خدا ...!!کوه و جنگل و دریاکویر و باتلاق…

12 سال ago

عشق را …

12 سال ago

سیمفونی : ” استفراغ “

به ایستاین جادر همین نقطهدر همین مکانروزهای گستاخی آغاز شده استشب چنان سنگین شده است که این شعله ی وحشینمی…

12 سال ago

ای آزادی

نباید تو را خواستنباید به تو دل بستوقتی که تو ,انگار ,سهم من نیستی !!اما من ,آن چنان تو را…

12 سال ago

و فردا باز تکرار

شب را ,با خواب های ناخوش همه مالیخولیاییدر بستر عرق کردن های ماندست و پا زدن های مانبخود پیچیدن های…

12 سال ago

سکوت این روزها

من سکوت را خوب می فهمم سکوت این روزها راسکوت این سال ها راسکوت این آدم ها را ...اما ,آن چنان…

12 سال ago

شاید

آیا خدا آدم را خلق کردیا آدم ,خدا را ...!؟من نمی دانماما ,می دانم که " آدم " هستزندگی هست…

12 سال ago

نطفه های مجبور زمستانی :

نطفه های مجبور زمستانی :1تا دوباره مردن ,زندگی کنیماکنون زندگی را بخوانیمعشق رابودن را ...2نبودمنیستمآن که بود ,سایه ای بودکه…

12 سال ago

عشق را در تمام جهان جارخواهیم زد

عشق را در تمام جهان جارخواهیم زدما مردمی که با آگاهی به جنگ جهل رفته ایم..اما پیش از آنباید به آزادی سلام بگوییماما…

12 سال ago

شعر را …

" شعر " را ,بایداز " شعار "جدا کردو به " شعور "پیوند زد ...اکبر درویش . 17 بهمن سال…

12 سال ago