شعر

من , دلم می خواهد

من ,دلم می خواهد آن چنان که باید , زندگی را کشف کنم_ زندگی کردن را _من ,دلم می خواهدروزگاری ,فارغ از…

12 سال ago

دردانه

بی شرمی !؟اما من نهایت بی شرمی را ,در قلب یارانی دیدم ,که می گفتند :_ یار هستند اما در نهایت…

12 سال ago

امشب از اون شباست که من

امشب از اون شباست که مندلم می خواد مست بکنمداد بزنمفحش بدمشکایت از هست بکنموای که چقدر این دل مناین…

12 سال ago

برقص…

همپای من ,دست به دست من بدهتا دور این آتش برافروخته ,به رقص و پایکوبی برخیزیماین آتش ,که از خشم…

12 سال ago

اسطوره …

اسطوره ای ,شدیدر ما ...در تاریخ ...و هنوز می تواناز تو توان گرفتو هر روز می توانبر تو بالید .اسطوره…

12 سال ago

شور و حالی با حلاج

" اناالحق " ,می پیچید در تمام کوچه هااز گلوی من ,که یک روز من را ,همراه تو ,بردار کشیدندو…

12 سال ago

باران باش

باران باشبر من ببارخیسم کنترم کنباورم کنمن زمینمهمیشه ی همیشه ,از خشک بودن ,واهمه داشته امبا هر قطره ایدلم می…

12 سال ago

من و تو …

بی تو ,من ," آدم " بودماما ,کم بودمتنها بودمبی همپا بودم بی من ,تو ," حوا " بودیاما ,کم بودیتنها…

12 سال ago

” پوئم سمفونیک شماره شش ” “فصل های اسارت “: ” فصل چهارم ” :

پیش در آمد :ای پرنده ی محبوس !به بینتمام چهار فصل سال ,زمستان استدیگر نه بهار ,نه تابستان ,و نه…

12 سال ago