شعر

غمگنانه

غمگنانه   گفت : دوستت دارم و من باور کردم که دروغ های زیبا هنوز بر جهان سایه انداخته است…

6 سال ago

بر فراز جلجتا

بر فراز جلجتا   از دست نوشته های : ( در سایه ی ارتداد )   بر فراز جلتا دیدی…

6 سال ago

غمگنانه

غمگنانه   آرزو کردم یک بار خورشید را و هزاران سال خانه نشین شدم تاریکی را ...   اکبر درویش…

6 سال ago

غمگنانه

غمگنانه   اپرای دوست داشتن را چه زیبا اجرا کرد عیسی اما هنوز خروس ها نخوانده بودند که دشمنی و…

6 سال ago

غمگنانه

غمگنانه   از همان دست که دادم از همان دست ، نگرفتم گل دادم اما تیغه های خنجر به سویم…

6 سال ago

غمگنانه

غمگنانه   فرار می کنیم رو به سوی کدام هنجار ... کدام چراغ روشن بود اما شکست ؟ رویت ماه…

6 سال ago

غمگنانه

غمگنانه   امیدهای به یاس نشسته آرزوهای بر باد رفته و رویاهای ناتمام ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد !!…

6 سال ago

غمگنانه

غمگنانه   درد می کشم زندگی نمی کنم این سال های رنح را با حکم مرگ من تمام کنید !…

6 سال ago

کلام شده ام

کلام شده ام   نشد نان باشم شکم های گرسنه را کلام شده ام لب های بسته را و این…

6 سال ago

ای شعر …

ای شعر   صداترین صدای من باش ای شعر ! دیار من ، همه گوش خواهند شد بلند بخوان باز…

6 سال ago