ننویسندگی

دلم میخواد یک کتاب بنویسم

دلم میخواد یک کتاب بنویسم   ننویسندگیدلم میخواد یک کتاب بنویسم از اول تا آخرش سفیدسفید و تمام چیزهایی که…

12 سال ago

دلم گرفته است

دلم گرفته است ننویسندگی ننویسندگی :دلم می خواهد فرار کنم ... بگریزم ...از همه چیز ... از همه کس ...حتی…

12 سال ago

آن کس که دستش به خون آلوده می شود

آن کس که دستش به خون آلوده می شود ,آیا می تواند شب دست های خونیش را بشورد و در…

12 سال ago

نوعی شکنجه

ننویسندگی :( با عرض پوزش برای بعضی واژه ها و ...)به نام آن که می زند و ما می رقصیممن…

12 سال ago

به بهانه 11 سپتامبر

ننویسندگی :11 سال از 11 سپتامبر گذشت ...لکه ی ننگی که نمی دانم از سینه ی تاریخ چگونه می خواهد…

12 سال ago

به مناسبت روز جهانی کودک

امروز روز جهانی کودک است و یادآور این که کودکان را باید جدی بگیریم و به حقوق آنان احترام بگذاریم…

12 سال ago

در آغاز کلمه بود

در آغاز , "کلمه" بود (1)کلمه , در گفتن بود (2)کلمه , خود نبض گفتن بود (3)کلمه , برای شنودن…

12 سال ago

من هم دلم سخت می گیره

ننویسندگی :من هم دلم سخت میگیره . من هم خسته می شوم . من هم گاهی امیدم را از دست…

12 سال ago

اما انسان …

چقدر ندانستن ها و نفهمیدن ها که از دانستن ها و فهمیدن ها برتر است ! چه خواب ها و…

12 سال ago

روشن شدگی را ستایش می کنم

ننویسندگی :روشن شدگی را ستایش می کنم .. همرنج "بودا" بودن و چون او به روشن شدگی رسیدن .. به…

12 سال ago