خواب خوشی که سال هاست نمی بینم رسیدن رودها ، به دریا ... خواب خوشی که سال هاست نمی…
شعر من تاریخ می شود شعر من ، تاریخ می شود تا ثبت کند مرگ شقایق هایی را که…
ماهی افتاده در دورترین برکه شدم خانه ام دریا ماهی افتاده در دورترین برکه شدم ! اکبر…
شعرهای من !! شعرهای مرا ، ترانه کن در فصل برخاستن برای خواستن شعرهای من ، مشت های تو…
واژه های ناتمام !! تجربه می کنند مرگ را در کف خیابان واژه های ناتمام !! اکبر…