چقدر گفتم چقدر گفتم : پدر ، بودن را دوست دارم می خواهم عاشق شوم می خواهم زندگی کنم…
کاش می گفت سیب را بخورید کاش خداوند ، می گفت : سیب را بخورید و ما نمی خوردیم…
باز هم سیب بخور اگر تو سیب را نمی خوردی من چگونه می توانستم تو را سخت در آغوش…
اگر سیب را نمی خوردیم اگر سیب را نمی خوردیم ، چه اتفاقی می افتاد ؟ لعنت به…
من سردم است من سردم است کدام آغوش ، مرا ترک کرد که زمستان همیشگی شد و فصول انجچماد…