کوتاه گویی

اکنون میان دو هیچ

اکنون میان دو هیچ   اکنون میان دو هیچ خسته مایوس تن به ذلتی داده ام که اسمش را زندگی…

5 سال ago

من روی پلی میان دو جبر ایستاده ام !

من روی پلی میان دو جبر ایستاده ام !   جبرا به چیزی تن سپردم که نامش زندگی بود و…

5 سال ago

نمی بینیم

نمی بینیم   آن چنان کور شده ایم که دماغ هایی را که از دروغ گفتن بزرگ و بزرگ تر…

5 سال ago

و به دریا رسید

و به دریا رسید   بر خلاف جریان آب شنا کرد اما به دریا رسید باور نمی کنید از رود…

5 سال ago

سفره ات متبرک باد

سفره ات متبرک باد   عشق عشق عشق سفره ات متبرک باد که تمام رویاهای من با تو شکل گرفت…

5 سال ago

خواب دیدم !!

خواب دیدم !!   خواب بودم خواب دیدم توهم های مترسک هایی را که به فکر اشغال جهان بودند خواب…

5 سال ago

که ما هر روز مصلوب می شویم !!

که ما هر روز مصلوب می شویم !!   عیسای ناصری ، به کدامین جرم تو را به صلیب کشیدند…

5 سال ago

مترسک ها به جای منجی ها

مترسک ها به جای منجی ها   کارستان های ما بی کار ماند و بارستان های ما ، بی بار…

5 سال ago

شعله ور شیم

شعله ور شیم   شعله ور شیم تا بسوزانیم این زمستانی را ، که انگار خیال تمام شدن ندارد !…

5 سال ago

در هجوم طاعون

  در هجوم طاعون   استمنای مغزهای زنگ زده در هجوم طاعون و فصل های همه مطرود ... درختان ایستاده…

5 سال ago