جهان ما تو را کم داشت جهان ما تو را کم داشت تو را ای شوق آزادی تویی…
در جستجوی وحدت انسانی می گشت بی آن که خسته شود جستجو می کرد در تاریکی با چراغی…
در رثای دکتر نجیب انسان بود به مفهوم واقعی کلمه و عدالت را ، برای همه می خواست…
دوباره یاد می گیرم دوباره یاد می گیرم دوباره می آموزم از بس فراموش کرده ام و خاموش بوده…
چقدر باید پرداخت ؟ همچنان محکم و پابرجا ، ایستاده بودند تابلوهای ورود ممنوع ! آیا هیچ سونامی ،…
من فراموش نکرده ام پنجره ها ، بسته شد آیا وقتی که پرده های ضخیم ، در وحشیانه ترین…
ما زنده ایم هنوز استوار مقاوم چون کوه ... خروشان بی کران همانند دریا ... روشن سوزان مانند خورشید…
ایمان بیاوریم به آغاز فصل گرم زمستان است چه زمستان دهشتناکی اما دیری نخواهد پائید که تمام خواهد…
عجب روزگاری چقدر این روزا دل ها قصه دارن هزاران قصه ی پر غصه دارن غم و ماتم نشسته…