زیباتر برقص برقص زیبا برقص زیباتر برقص که رقص عاشق را بیشتر دوست می دارد هم او هم من…
دیگر از راهی که آمده ام بر نمی گردم قایقی را که مرا به این سوی رودخانه آورده است…
چه فریبکارانه سر بر شانه ی من گذاشته ای دست در دستان من اما نگاهت بر عابرانی است که…
عاشق شده ام هفت بار که هیچ هفتاد هزار بار می خواهم تو را طواف کنم هنوز هم باور…
دود از کنده بلند می شود راست می گویی پیرم از من گذشته است اما عشق پیر و جوان…
اما فتنه ی چشم های تو را فتنه ی هشتاد و هشت را ؟ نمی دانم عاقلان دانند !…